شعر ولایی و سیعلم الّذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون ...
| ||
786
شنیده می شود از آسمان صدایی که ... کشیده شعر مرا باز هم به جایی که ... نبود هیچ کسی جز خدا ، خدایی که ... نوشت نام تو را ، نام آشنایی که ... پس از نوشتن آن آسمان تبسّم کرد و از شنیدنش افلاک دست و پا گم کرد
نوشت فاطمه شاعر زبانش الکن شد نوشت فاطمه هفت آسمان مزیّن شد نوشت فاطمه تکلیف نور روشن شد دلیل خلق زمین و زمان معیّن شد نوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفته غزل ، قصیده نابی که در ازل گفته
نوشت فاطمه تعریف دیگری دارد ز درک خاک مقام فراتری دارد خوشا به حال پیمبر چه مادری دارد درون خانه بهشت معطری دارد پدر همیشه کنارت حضور گرمی داشت برای وصف تو از عرش واژه بر می داشت
چرا که روی زمین واژه وزینی نیست و شأن وصف تو اوصاف اینچنینی نیست و جای صحبت این شاعر زمینی نیست و شعر گفتن ما غیر شرمگینی نیست خدا فراتر از این واژه ها کشیده تو را گمان کنم که تو را ، اصلا آفریده تو را
که گرد چادر تو آسمان طواف کند به زیر سایه آن کعبه اعتکاف کند ملک ببیند و آنگاه اعتراف کند که این شکون جهان را پر از عفاف کند کتاب زندگی ات را مرور باید کرد مرور کوثر و تطهیر و نور باید کرد
در آن زمان که دل از روزگار دلخور بود و وصف مردمش الهاکم التکاثر بود درون خانه تو نان فقر آجر بود شبیه شعب ابی طالب از خدا پر بود بهشت عالم بالا برایت آمادست حصیر خانه مولا به پایت افتادست
به حکم عشق بنا شد در آسمان علی علی از آن تو باشد تو هم از آن علی چه عاشقانه همه عمر مهربان علی به نان خشک علی ساختی ... به جان علی از آسمان نگاهت ستاره می خواهم اگر اجازه دهی با اشاره می خواهم
شاعر : سید حمیدرضا برقعی سلامتی سید صلوات نظرات شما عزیزان: برچسبها: [ سه شنبه 13 ارديبهشت 1390برچسب:, ] [ 23:26 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ]
[
|
|
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |